هرگاه اسلام بهخوبی تبلیغ شود، بر اساس مکتب اهلبیت علیهمالسلام میتوان تحول فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تحول در زندگی مردم را رقم زد. برای نیل به این هدف، نیازمند بهرهگیری از تجربههای رسول گرامی اسلام و ائمهٔ اطهار علیهمالسلام هستیم . امروزه «تجربهنگاری» مطرح است: باید ببینیم تجربهٔ پیامبر و ائمه اطهار در تبلیغ دین چیست و آن را اجرا کنیم. این مسئله اهمیت فراوانی دارد؛ این تجربهها میتواند مبانی فقهی نیز داشته باشد و در نتیجه بتوان آن را «فقه تبلیغ» نامید.
بهعنوان مثال، رسول گرامی اسلام پیش از بعثت به تهجد و عبادت میپرداختند. پس از بعثت، ایشان به مرحلهای رسیدند که مأموریت «اقرأ» را دریافت کردند و به تبلیغ دین مشغول شدند. نخستین نکته آن است که مبلغ باید ابتدا خود تبلیغشده باشد؛ واعظ باید متعظ باشد و مصلح باید صالح باشد. آنچه در ضربالمثل آمده که «دو صد گفته چون نیمکردار نیست»، باید به فرهنگ عمومی تبدیل شود؛ زیرا در تبلیغ، حتی اگر مبلغ سخن اندکی بگوید اما سیره جذابی داشته باشد، تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. منبر الزاما کلاس درس نیست، میدان جذب است بنابراین، ضروری است که مبلغ پیش از هر چیز صالح باشد تا بتواند مصلح گردد.
پس از نزول آیات «اقرا» بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، هنگامی که نخستین آیات نازل شد، ایشان احساس سردی کرد؛ وخود را دربستر استراحت با گلیمی پوشاند آیه نازل شد ( یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ – قُمْ فَأَنذِرْ )
برای کسی که خدا نعمتی به او داده – نعمت شناخت اسلام و مکتب اهلبیت – نباید آرام و قرار داشته باشد باید هدایت را به دیگران منتقل کند و به خدا دعوت کند.
هستهٔ اصلی انذار در آغازین روزها، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به همراه حضرت خدیجه سلاماللهعلیها و حضرت علی علیهالسلام بودند. این واقعیت نشان میدهد مبلغ و واعظ برای پیشبرد کار خود به همراهش نیاز به یک هستهٔ اصلی دارد، نه اینکه پس از سخنرانی در منبر، بدون برنامهٔ مدون، مأموریت را پایان دهد. جامعهٔ هدف باید داشته باشد و با یاری آن هسته، به حرکت درآید. پس از این تشکیل هستهٔ سهنفره، هرگاه قرآن بر پیامبر نازل میشد، آن سه گرد آمده و آیات را به تلاوت میپرداختند و بهتدریج افراد بیشتری به جمع یاران پیامبر میپیوستند؛ در دار ارقم جمع می شدند بهطوری که در طول سه سال، چهل و چند نفر جذب شدند.
از آنجا که آیات بر اساس حوادث و رویدادهای زمانه بهتدریج نازل میشدند، خداوند به پیامبر ارشاد میکرد که چه باید کرد. از این تجربهٔ تاریخی میتوان نکات زیر را استخراج نمود:
۱. گسترش هستهٔ اولیهٔ تبلیغ؛ باید هستهٔ اولیهٔ خود را توسعه داد؛
۲. تناسب منابر با حوادث زمان:
سخنرانیها و منابر باید متناسب با حوادث عینی و دغدغههای مخاطب زمانه باشد. برخی مبلغین صرفاً با تلاوت آیات و مراجعه به تفسیر و حوادث تاریخی عینا همان را القا میکنند که این روش دردی را دوا نمیکند. زیرا مخاطب با هزار و یک مسئلهٔ روزمره دستبهگریبان است و منبر باید پاسخگوی مسائل روز باشد. حضرت استاد آیتالله العظمی جوادی آملی (حفظهالله) فرمودهاند که علامه طباطبایی (ره) تفسیر «المیزان» را بر اساس حوادث جنگ جهانی اول و دوم نگاشتهاند. یعنی قرآن را ناظر به شبهات مرتبط با آن حوادث تفسیر کرده و از این رو، امروزه ما نیز باید قرآن را با توجه به گفتمان انقلاب اسلامی وتحولات ان تفسیر کنیم و حوادث انقلاب را در نظر بگیریم. این رویکرد مصداقی و مخاطبشناسی و ناظر بودن آیات قرآن به فرازهای حوادث عصر ماست. فلسفهٔ نزول تدریجی قرآن نیز در تربیت ما تجلی مییابد؛ زیرا قرآن بهصورت تدریجی نازل شد تا پیامبران و مبلغین بتوانند سخن خود را متناسب با شرایط و زمان بیان کنند.
بسیار اهمیت دارد که نخست نیازهای فکری جامعه را شناسایی کنیم و سپس مطابق با آنها اقدام نماییم.
نیاز نخست نیاز به معنویت برای تحصیل هویت دینی است؛ زیرا فضای جهانی امروز بحران هویت ایجاد کرده و پرسشهایی از ایندست مطرح شود که «چرا متدین باشیم؟». در این شرایط، نسل جوان در جستوجوی معنویتی هستند که هم عمیق، هم اصیل، هم عقلانی و همراه با امید افرین باشد و با مقتضیات زمانه همخوانی داشته باشد. راهکار آن است که اسلام ناب را با محوریت قرآن و سیرهٔ اهلبیت علیهمالسلام تبیین نموده و به تقویت نهادهای هویتساز مانند مسجد، خانواده، مدرسه، هیئت و حوزههای علمیه بیردازیم.
فلسفهٔ وجودی حوزههای علمیه نیز تبیین هویت دینی است؛ معنویت به معنی ارائهٔ چند توصیهٔ اخلاقی نیست؛ بلکه معنویت عبارت است از تنظیم ارتباط انسان با خدا و پرورش بهسمت تعالی.
نیاز به عدالت اجتماعی و تبیین عقلانی آن نیاز دوم است؛ باید به مخاطب نشان داد که انقلاب اسلامی برای تحقق عدالت شکل گرفته است و هرگونه قصور در رسیدن به عدالت، ارتباطی با اسلام یا مکتب اهلبیت علیهمالسلام ندارد؛ در منابر نباید صرفاً از عدالت سخن گفت، بلکه باید با ارائهٔ مثالهای عینی نشان داد مبلغ از نزدیک پیگیر حل مشکلات مردم است.
نیاز دیگر جامعه پاسخگویی به شبهات دینی، تاریخی و اجتماعی است ؛ چنانچه شبهات در ذهن مخاطب شکل بگیرد و بیپاسخ رها شود، به مرور زمان اعتقادات تضعیف میگردد؛ امروز فضای رسانهای و مجازی مملو از شبهات دربارهٔ دین، تاریخ انقلاب، مرجعیت و امثال آن است و پاسخگویی های علمی و مستند لازم است. برای این منظور، باید حلقههای فکری پاسخگویی ایجاد کنیم؛ به این صورت که بهصورت ماهانه، شبهات را شناسایی و با همکاری مشترک، پاسخهای لازم را فراهم نماییم. یک نشریه، یک وبسایت یا رسانهٔ خاص میتواند این پاسخها را منتشر کند.
نیاز به فلسفهٔ زندگی و امید اجتماعی نیاز چهارم است؛ در اثر زندگی مدرن، بهویژه میان جوانان، احساس بن بست در زندگی و بحران بیمعنایی موجب خودکشی میشود.منبر باید خانهٔ امید دختران و پسران باشد و معنای زندگی را درک کنند و نسبت به زندگی علاقهمند شوند. این امر، در برابر افزایش اضطرابهای اجتماعی و بحران بیمعنایی، راهگشا خواهد بود. باید با تأکید بر ارتباط با خدا و بهرهگیری از آموزههای دینی، مهارتهای زندگی را مبتنی بر ایمان، عقلانیت، معنویت و صبر آموزش دهیم. صبر یکی از فلسفههای دین است و به معنی امید در زندگی است و ایمان ما باید امیدآفرین باشد.
همچنین نیاز به ارائهٔ چشمانداز تمدنی و آیندهٔ ایران بسیار مهم است تا جوان ایرانی احساس نکند ۴۶ سال از انقلاب گذشته و مسیر روشنی در پیش ندارد؛ بلکه باید آیندهای روشن و امیدبخش را در نظر بگیرد.
پاسخگویی به این پنج نیاز فکری و اجتماعی، اهمیتی بسزایی دارد. پیامبر اکرم به پشتوانه تربیت چهل و چند نفر از یاران، پیام (وانذر عشیرتک الاقربین) را دریافت کرد؛ مبلغ و واعظ باید حداقل پنجاه نفر طرفدار داشته باشد تا سخنان او را گوش فرا دهند و مروج سخنان او باشند و در مواقع نیاز از او دفاع کنند. چنین شبکهٔ پنجاهنفری میتواند یک محله، یک روستا، یک شهر یا یک قشر اجتماعی را متحول سازد و در برابر موانع و معاندتها بایستد.
مبلغ باید بتواند شبکهٔ تشکیلاتی از نیروهای طرفدار تشکیل دهد؛ مبلغ «مجاهد فی سبیل الله» است؛ شرطش آن است که بتواند نقاط ضعف را شناسایی کند، برای رفع آنها برنامهریزی نماید، قدرت تولید محتوا برای اسلام و اهلبیت علیهمالسلام را داشته باشد و به دشمنان – که میتوانند شیاطین، معاندان، فرقهها و منحرفان و رقبای اسلام و مکتب اهلبیت علیهمالسلام باشند – ضربه بزند و در خط فرمان ولایت باشد. این جهاد را «جهاد تمدنی شبکهای» مینامم؛ زیرا در برابر دشمن است، هدف آن تحقق حیات طیبه است و بهصورت شبکهای عمل میکند؛